خنده خورشید
هرنفس میرسدازسینه ام این ناله به گوش / که دراین خانه دلی هست به هیچش مفروش / چون به هیچش نفروشم؟که به هیچش نخرند؟ / که هربار غم یاری نکشیدست به دوش / سنگدل گویدم از سیم تنان روی بتاب / بی هنرگویدم از نوش لبان چشم بپوش / بروای دل به هنان خانه خودخیره بمیر / مفروش این همه ای طالب راحت!مفروش / آتش عشق بهشت است میندیش وبیا / زهرغم راحت جان است مپرهیزوبنوش / بخت بیداراگرجویی باعشق بساز / غم جاویداگرخواهی باشوق بجوش / پروبالی بگشاخنده خورشیدببین / پیش ازآنی که شودشمع وجودت خاموش (فریدون مشیری /
پنجشنبه 5 شهریور 1388 - 6:21:29 PM