×
We use cookies to ensure you get the best experience on our website. Ok, thanks Learn more

gegli

غروب آخرشعرم همیشه بارانی است

واشک،حاصل این بغض کال من شده است

باران

حالیامعجزه باران راباورکن وسخاوت رادرچشم چمن زارببین ومحبت رادر روح نسیم که دراین کوچه تنگ باهمین دست تهی روزمیلاداقاقی هاراجشن میگیرد!ء خاک جان یافته است توچراسنگ شدی؟ توچرااین همه دلتنگ شدی؟ بازکن پنجره هارا وبهاران را باورکن
چهارشنبه 4 شهریور 1388 - 2:51:34 PM

ورود مرا به خاطر بسپار
عضویت در گوهردشت
رمز عبورم را فراموش کردم