×
We use cookies to ensure you get the best experience on our website. Ok, thanks Learn more

gegli

غروب آخرشعرم همیشه بارانی است

واشک،حاصل این بغض کال من شده است

شیشه

تاکه بودیم نبودیم کسی
کشت ماراغم بی هم نفسی
تاکه خفتیم همه بیدارشدند
تاکه مردیم همگی یارشدند
قدرآن شیشه بدانید که هست
نه درآن موقع که افتادو شکست
شنبه 7 شهریور 1388 - 1:47:26 PM

ورود مرا به خاطر بسپار
عضویت در گوهردشت
رمز عبورم را فراموش کردم